در لحظاتی که نگاه همه به شیخ انصاری دوخته شده بود تا ردای مرجعیت را بر تن کند، او فروتنانه دست به قلم برد و برای سعیدالعلما نوشت: “تو شایستهتری، بیا و این مسئولیت را بپذیر”.
به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، آخرین توصیه های مهم مرحوم صاحب جواهر، فقیه پرآوازه شیعه برای شاگرد خود مرحوم شیخ انصاری صاحب مکاسب المحرمه و مرجع تقلید شیعیان به نقل از کتاب «سیمای فرزانگان، صفحه ۱۲۱» تقدیم شما فرهیختگان میشود:
صاحب جواهر در روزهای بیماری آخر زندگی اش دستور داد مجلسی تشکیل شود که همۀ علمای طراز اول نجف اشرف در آن شرکت کنند.
مجلس مزبور در خدمت صاحب جواهر تشکیل گردید؛ ولی شیخ انصاری در آن حضور نداشت. صاحب جواهر فرمود شیخ مرتضی را نیز حاضر کنید.
پس از جست وجو و تفحص دیدند شیخ در گوشه ای از حرم امیرالمؤمنین رو به قبله ایستاده و برای شفای صاحب جواهر دعا میکند و از خداوند میخواهد تا او از بیماری عافیت یابد.
پس از اتمام دعا، شیخ را به آن مجلس هدایت کردند؛ صاحب جواهر شیخ را بر بالین خود نشاند و دستش را گرفت بر روی قلب خود نهاد و گفت: آلانَ طَابَ لِیَ المَوتُ ؛ اکنون مرگ بر من گواراست؛ سپس به حاضران فرمود: «هذا مَرجِعُکُم مِن بَعدی؛ این مرد پس از من مرجع و رهبر شما خواهد بود».
بعد رو به شیخ انصاری کرد و گفت: «قَلّل من احتیاطک فَإِنَّ الشَّرِیعَة سَمحَةٌ سَهلَةٌ؛ از احتیاطات خود بکاه و بسیار سخت گیر مباش؛ زیرا که دین اسلام دینی است سهل و آسان».
این مجلس پایان یافت و طولی نکشید که صاحب جواهر به دیار قدس پر کشید.
اینک نوبت شیخ مرتضی است که مرجعیت را به عهده بگیرد؛ اما او با این که چندین مجتهد مسلّم اعلمیتش را تصدیق کردند، از صدور فتوا و قبول مرجعیت خودداری ورزید.
شیخ انصاری به سعید العلماء مازندرانی که در ایران به سر میبرد و پیشتر شیخ انصاری در کربلا با وی همدرس بود و در آن هنگام او را بر خود ترجیح میداد.
به همین دلیل نامه ای بدین مضمون نوشت:
هنگامی که شما در کربلا بودید و با هم از محضر شریف العلماء استفاده میبردیم استفاده و فهم تو بیشتر از من بود؛ اینک سزاوار است به نجف بیایی و مرجعیت را عهده دار شوی.
سعید العلماء در جواب نوشت: آری، لیکن در مدتی که من ایران بودم شما در حوزه مشغول به تدریس و مباحثه بوده اید ولی من در این جا گرفتار امور مردم هستم و شما در این منصب از من سزاوارترید.
شیخ انصاری پس از رسیدن جواب نامه به حرم مطهر حضرت علی(ع) مشرف شد و از آن امام بزرگ خواست که وی را در این امر خطیر کمک کند و از لغزش مصون بدارد.