آن ماموریت به امر خدا طوری دیگر پیش رفت اما دنیای ما پر از ابراهیم‌ها و اسماعیل‌ها شد، کسانی که در آوردگاه شرف یکی‌یکی رفتند و همنشین خدا شدند، خداوندا اسماعیل‌ها در صف آمدن‌اند، آنها را بپذیر، پاکیزه مثل سلیمانی! اسماعیل کرمانی!

یادداشت| شرح اسماعیل پایان ندارد

فراخوان مقاله چهارمین کنگره بین‌المللی فن‌آوری، ارتباطات و دانش – کرمان؛ آمنه شهریارپناه: قربان از یک رویای صادقه آغاز شد، ابراهیم نبی خواب دید که باید فرزندش را قربانی کند، خواب تکرار شد و تکرار شد تا ابراهیم دست اسماعیل را گرفت و آن را به سمت قربانگاه برد. هرچند آن ماموریت به امر خدا طوری دیگر پیش رفت، اما دنیای ما پر از ابراهیم‌ها و اسماعیل‌ها شد. اسماعیل‌هایی که در آوردگاه شرف یکی‌یکی  رفتند، همنشین خدا شدند و در کنارش به زندگی ابدی رسیدند. قربان عید قرب است، عید نزدیکی به خداست، آن بالا بالاها و در کنار خود خدا اسماعیلِ کرمان هم نشسته، کسی که تمام عمرش را برای خدا و در راه خدا کار کرد و از او فقط یک چیز خواست، قربانی شدن در راهش! او یک عمر دوید تا مثل اسماعیل به قربانگاه برود , به چیزی فراتر از او برسد، اسماعیلِ کرمان دیدار خدا را می‌خواست، دیداری از جنس دیدار حضرت موسی که توان ایستادن و نفس کشیدن را از او بگیرد. او راهش را در راه امام پیدا کرد و دلش را به مکتب خمینی کبیر گره زد، از روزهای پر هیاهوی منتهی به انقلاب ۵۷ تا روزهای مبارزه و دفاع جانانه، شب را به روز وصل کرد و روز را به شب … بعدها با حضرت عشق رفیق شد، عهدها بست و عمل کرد، عملیات‌ها ریخت و پیروز شد، در هنگامه‌های سخت، مجروح شد، زمین خورد اما خودش را مداوا کرد و ایستاد. او بلند شد و بلندپروازی کرد، با چشم‌هایش زهر می‌ریخت در دل دشمن و با نگاهش در جان هزاران هزار نفرشان ترس می‌نشاند. اسماعیلِ کرمان مرد میدان های‌بزرگ و یکه‌تاز عملیات‌های سخت بود، او سنگ‌های بزرگ را از پیش رو برمی‌داشت و تیشه به ریشه دشمن می‌زد. دهه‌ها گذشت تا بالاخره خداوند او را پذیرفت، نیمه شبی او را سوار بر قالیچه سلیمان کرد و به سمت خودش کشاند. او رفت، تا ابراهیم بر بالینش اشک بریزد و از نای جان بخواند: «اللّٰهُمَّ إِنَّ هٰذَا عَبْدُکَ وَابْنُ عَبْدِکَ وَابْنُ أَمَتِکَ»

«الهی لاتکلنی» اسماعیل‌ها در صف آمدن‌اند، آنها را بپذیر، پاکیزه مثل سلیمانی! اسماعیل کرمانی! پایان پیام/۸۰۰۶۵/ب

By aminkav

دیدگاهتان را بنویسید